۱۲/۰۸/۲۰۲۵
علی
شاکری زند
برگهایی
از زندگی
سیاسی
دکتر
شاپور
بختیار*
دفتر دوم
***************************
بختیار
یک شخص نیست؛
یک راه است؛
راه
امروز و
آیندهی
ایران
بخش بیستوهفتم
ـ الف
سیر قضایا
پس از کنگره
ممکن است
تصورشود که
با رأی بالا
قضیه خاتمهیافت
و شورای
منتخب کنگره
که رهبران
چهارگانهی
نهضت آزادی و
بعضی از
دانشجویان
عضو آن نیز در
کنگره بهعضویت
آن انتخابشدند
میتوانست
از آن پس با
فراغبال بهانجام
وظائفی که
همان جمع بر
عهدهی آن
گذاشتهبود
بپردازد. اما
نه تنها نهضت
آزادی به
آنچه کنگره
انجام آن را
تصویبکرده
بود، مانند
گذشته، عملنکرد،
بلکه از آن پس
جریان دستهبندیها
و تحریکات
علیه رهبری
جبهه ملی از
طرف نهضت
آزادی و بعضی
از احزاب عضو
جبهه ملی شدتگرفت.
یکی از این
نوع تحریکات
شدتگرفتن
نامههایی
بود که، اگر پیش
از کنگره نیز
به مقصد
احمدآباد
ارسالمیشد،
اکنون دیگر
برای
برانگیختن
دکتر مصدق علیه
شورا بهراه
میافتاد.
در ابتدا
نامهها
حاوی تبریک
بود یا خبری
کوتاه در
بارهی
تشکیل یک
کنگرهی
حزبی، و گاه
نیز پیامی از
آن کنگرهها
(الهیار
صالح، بهنام
حزب ایران؛
حسین راضی،
بهنام حزب
مردم ایران؛
خلیل ملکی بهنام
جامعهی
سوسیالیستها)؛
یک مورد از
آنها نیز
تقاضای
پیامی از دکتر
مصدق بود
برای یک
کنگرهی حزب
مردم ایران
که نامبرده
بهسیاق
معمول خود در
این موارد از
آن پوزشطلبید.
در اردیبهشت
ماه ۱۳۴۰
دکتر مصدق
نامهای به
مهندس
بازرگان
ارسالمیدارد
که پاسخ به
نامهای از
سوی نامبرده
است؛ نامهای
که نویسنده
طی آن تأسیس
نهضت آزادی
ایران را به
رهبر ملی خبردادهبود.
البته اصل
نامه در کتاب
نامههای
دکتر مصدق
وجودندارد؛
و پیداست که
مخاطب نامه
هم در پاسخ
خود نمیتواند
جز «تبریکات
صمیمانه»
چیزی
بنویسد؛ و ابراز
اطمینان از اینکه
«این جمعیت
تحت رهبری
شخص شخیص
جنابعالی
موفق به
خدمات بزرگی
نسبت به
مملکت خواهدشد»
و آرزوی«
توفیق جنابعالی
و همکاران
محترمتان در
این راه...۴۵» آنگاه
نوبت به پیام
دکتر مصدق،
مورخ ۳ دیماه ۱۱۳۴، خطاب
به کنگرهی
جبهه ملی
ایران میرسد
که بهناگاه
در آن میخوانیم:«...
بنا بر این
باید با
اتحاد و
همآهنگی کامل
و انتخاب
افرادی برای
عضویت در
شورای جبهه
ملی آمال و
آرزو[های]
افراد وطنپرست
عملیشود و
دربهای
جبهه ملی
ایران به
روی کلیهی افراد
و دستجات و
احزابی که
مایل بهمبارزه
و از
خودگذشتگی
در راه
واژگون
ساختن
دستگاه
استعمار
هستند مفتوحگردد
و منتهای
کوشش بهعملآید
تا کسانی که
خواهان
آزادی و
استقلال
ایراناند
به جمع
مبارزان
بگروند.» [ت. ا.] دلیل
تأکید ما بر
کلمهی
افراد که
دوبار در این
جمله بهکاررفتهاست
و بار دوم حتی
به روشنی در
کنار کلمه احزاب
آمده است، بهزودی
روشنمیشود.
بهعبارت
دیگر در این
پاراگراف
دکتر مصدق
بجز احزاب،
برای افراد
غیرحزبی
نیز حق شرکت
بالاستقلال
در جبهه ملی
را قائلگردیدهاست؛
و در نتیجه در
سطر پیشتر
که از انتخاب افراد
برای عضویت
در شورا سخنمیگوید
این افراد
شامل افراد
مستقل نیز
میباشند!
اما در پایان
پیام نیز این
پاراگراف
یافتمی شود
که «این است
آنچه بهنظر
اینجانب در
پیشرفت
سیاست جبهه
ملی رسید و اکنون
بسته بهنظر
آقایان
محترم است که
در اساسنامهی
جبهه ملی
مخصوصاً آن
قسمت که
مربوط به
شورای جبهه
ملی است
تجدیدنظرکنند
و جبهه را بهصورتی
درآورند که
مؤثر شود و
هموطنان
عزیز به
آیندهی
کشور
امیدوارشوند.
بیش از این
عرضیندارم
و توفیق
آقایان
محترم در
خدمت به وطن
عزیز را
خواهانم.» اما
اگر تنها به
این جمله
اکتفا کنیم،
خاصه اینکه
در جملهی
بالاتر نیز
فقط از افراد
بهمعنیِ
یادشده
اشارهگردیدهاست،
بهظاهر
نکتهی
جدیدی در کار
نیست؛ حال
آنکه خواهیمدید
جز این است؛ و
نکته در
عبارت نقل
شده در جملهی
نخست: «... دربهای
جبهه ملی به
روی کلیهی
افراد و دستجات
و احزابی که
مایل به
مبارزه...
هستند مفتوحگردد...»
[ت. ا.] است. توجه
به این عبارت
و پاسخ دکتر مصدق
به نامهی
مهندس
بازرگان که
بالاتر از آن
یادشد، و
همچنین این
نکته که تا
زمان انشاء
این پیام
عضویت نهضت
آزادی در
جبهه ملی،
چنانکه شرح
آن در صفحات
بالا رفت،
هنوز تحققنیافتهبود،
رابطهی
موجود میان
سه موضوع را
آشکارا نشان
میدهد.
پیداست که
دکتر مصدق از
عدم عضویت
برخی از
احزاب
داوطلب
پیوستن به
جبهه ملی
ایران باخبر
است؛ نهضت
آزادی ایران
یکی از آن
احزاب است؛
جامعهی
سوسیالیستهای
نهضت ملی
ایران نیز
یکی دیگر از
آنهاست. اما
آیا دکتر
مصدق از
مشکلاتی که
میان رهبری
جبهه ملی
ایران و نهضت
آزادی پیشآمده
بود نیز آگاه است؟
برای این
پرسش پاسخی
نداریم. از
نامهنگاریهای
پیش از کنگره
با دکتر مصدق
وجود یک چنین
آگاهی برنمیآید.
و از آنجا که
نه رهبر
ارجمند ما
ادعای علمغیب
داشته و نه ما
برای آن
بزرگوار
چنین شأنی قائلبودهایم،
اگر در وی
حساسیتی
نسبت به
اساسنامه
پیشآمدهباشد
برای این
رخداد
«جبرئیلی»
زمینی ضرورت
داشته است. از
طرف دیگر میدانیم
که از زمینیها
تنها
فرزندان
دکتر مصدق به
احمد آباد
رفتوآمد
داشتهاند،
به علاوهی
وکلای
ایشان؛ و جز
آنان نیز
تنها
نوادگانی که
از میان آنها
تنها آقای
هدایتالله
متیندفتری
با امور
سیاسی سروکار
داشته و به
گفتهی خود
وی دوسالی
بوده که به
جبهه پیوستهبودهاست؛
یعنی پس از
بازگشت وی از
ایالات
متحده آمریکا.
بنا بر این
برای مقام
«جبرئیل» همین
یک نامزد
باقی میماند.
حال بایددید
نظر نامبرده
در مورد
اساسنامه، و
به عبارت
دقیقتر
دربارهی
نکتهای که،
دیدیم، دکتر
مصدق در پیام
خود به کنگره
آن را بهطور
سربسته
تذکاردادهبود،
چه بودهاست.
این موضوع
هنگامی روشنمیگردد
که کنگره به
بررسی
اساسنامهای
میپردازد و
کمیسیونِ
مأمور تدوین
آن طرح خود را به
کنگره عرضهمیکند.
این جلسه بهتاریخ
دهم دیماه
تشکیل شده،
یازدهمین
جلسهی
کنگره است و
صورت جلسهی
آن دستکم بر ۴۲ صفحه بالغمیشود.
در این جلسه
است که آقای
متیندفتری
ترجمان و
شارح نکتهی
سربستهی
پیام دکتر
مصدق میشود.
وی پس از
نزدیک به سه
صفحه مقدمه
چینیهایی
که بدون
اشراف بر علم
اصطرلاب یا
وقوف بر
روحیات ایشان
هیچ استنباط
روشنی از
آنها ممکننیست،
سرانجام به
سراغ آن
پاراگراف
پایانی پیام
دکتر مصدق که
تا ص. ۳۹۸
صورت جلسات
کسی به آن
اشارهای
نکردهبود
میرود و میگوید:
« این
اساسنامه را
ما فعلاً یک اساسنامهی
دائمی برای
جبهه ملی
تلقی نکنیم
چرا که ممکن
است در اینجا
ما
پیشنهاداتیبکنیم
[و] تذکراتیبدهیم
و اصلاحاتی
در آن بشود.
بنده فکرمیکنم
که برای این
که سازمان
جبهه ملی
ایران همانطور
که جناب آقای
دکتر مصدق در
خاتمهی
پیام خود به
این کنگره فرمودهاند
مؤثرشود و
بتواند هدفهای
خود را صددرصد
دنبالکند
این
اساسنامه را
به یک هیأتی
واگذارکنیم
که دومرتبه
[کذا] با لحاظکردن
نظریات
آقایان
رسیدگی دقیق
و کاملتری
به آن بکنند و
همهی
پیشنهادات
بررسیبشود
و حتی روشهایی
که دوستان ما
در نهضتهای
سایر کشورها
دنبالمیکردند
بیشتر اینجا
گنجاندهشود
که ما
بتوانیم از
یک اساسنامهی
خیلی جالبتر
و مهمتر [دو
صفت کلی،
مبهم و بیجا !]
برخوردارشویم.
البته بنده
اینجا یک
تذکراتی روی
همین اساسنامهی
فعلی منباب
فضولی[؟] دارم
که انشاءَالله
اعضای محترم
کمیسیون
اساسنامه
این را تا حدی
[؟] قبولخواهندفرمود
و به آن توجهخواهندفرمود.»
خوانندهی
دقیق، بدون
علم اصطرلاب
هم در مییابد
که تا اینجا تنها
نکتهای که
مبهمنمیماند
پیشنهاد
تعویق تصویب
اساسنامه و
واگذاری آن
به یک هیأت
برای پس از
کنگره است که
رأی آن البته
قوت رأی
کنگره را نمیتوانستداشت؛
و از سه صفحه
سخنرانی
نتیجه تنها
همین بوده
است. اما اشاره
به پاراگراف
پایانی پیام
دکتر مصدق هم این
پرسش را پیشمیآورد
که تفسیر
سخنران از آن
چیست، و وی از
این تفسیر
چگونه
آگاهییافتهاست.
هنگامی که بهیاد
میآوریم که
او خود پیامآور
شفاهی منحصربهفرد
محیط خارج از
احمد آباد
برای دکتر
مصدق بودهاست
و اطلاعات آن
بزرگوار به
شنیدههای
وی از این
پیامآور
محدودمیشده،
بسیار طبیعیخواهدبود
که بپذیریم
این تفسیر
شامل همان
اطلاعاتی
است که وی در
اختیار نیای
گرانمایهی
خود قرارمیداده
و نتیجهای
که در گزارش
خود از پیام
نامبرده به
کنگره میگرفتهاست
:« رهبران جبهه
ملی درهای آن
را به روی
بعضی از
احزاب مانند
نهضت آزادی و
جامعهی
سوسیالیستها
بستهاند.
این درها
باید به روی
همهی
دستجات بازبماند.»
وگرنه دکتر
مصدق، که
مدعی ارتباط
با عالم غیب
نیست و
هیچگاه
ابتدابهساکن
و بدون دلیل
اظهارنظر
نمیکند، به
چه علت دیگری
میتوانست
به چنین
اظهارنظری
دربارهی
اساسنامه
برانگیختهشود؟
خاصه اینکه
معلوم نیست
که هیأت
اجرائی نسخهای
از طرح
اساسنامه را
برای دکتر
مصدق فرستاده
و از او
دربارهی آن
نظر خواستهبودهباشد.
حال که دکتر
مصدق به این
کار
برانگیختهشدهاست
البته تفسیر
سخن او از طرف
کسی که خود به
وی گزارش میداده
نیز کار
دشواری نیست!
و تفسیر بهاین
شکل صورت میپذیرد.
سخنران یکراست
به سراغ مادهی
مربوط به
نحوهی
پذیرش احزاب
میرود. وی در
دنبال سخنان
پیشین اضافهمیکند
که: «در مادهی
سوم این
اساسنامه
دربارهی
احزاب و دستهجات
و اصناف و
غیره در جبهه
ملی در آینده
میگوید
پذیرفتن هر
نوع جمعیت
سیاسی جدید
به عضویت
جبهه ملی در
صلاحیت
کنگره جبهه
ملی خواهدبود...
بنده میخواستم
نکتهی
دیگری خدمت
آقایان عرض
بکنم عبارتاست
[کذا] از اینکه
این مادهی
اساسنامه تا
حدی درهای
جبهه ملی را
به روی دستهجات
یا اصناف یا
احزابی که
مایلباشند
در آینده با
آن همکاریبکنند
خواهدبست.
دلیلش این
است که اگر
فردا یک
جمعیتی از ما
درخواست
عضویت کرد ما
نمیتوانیم
به این جمعیت
بگوییم که
آقا صبرکن
دو سال دیگر
ما کنگره داریم
و در آن زمان
کنگره به وضع
شما رسیدگیمیکند.
ما بایست
بتوانیم به
وضع رسیدگیکنیم
اگر صلاحیت
آنها را
سنجیدیم و
قابل دانستیم
آنها را بهعضویت
بپذیریم.(...)۴۶»
این که اصل
پیشنهاد
سخنران
اهمیتی
نداشته از اینجا
روشن می شود
که بعد از وی،
دکتر یوسف جلالی،
سخنگوی
کمیسیون
اساسنامه،
با استدلالات
محکمی
نادرستی آن
را نشان می
دهد. آنچه میماند
این است که
سخنران
پیشین نظر
خود را، که نظر
عدهای دیگر
و همهی
کسانی نیز
هست که از پیش
از کنگره
دستهبندی
علیه شورای
جبهه ملی را
آغازکردهبودند،
بهعنوان توصیهی
دکتر مصدق
مطرحمیکند
و خود را بهعنوان
ترجمان نظر
رهبر نهضت
ملی. این عمل
از جانب کسی
که در روز
چهاردهم اسفند
۱۳۵۷
بلندگوی
احمدآباد را
در اختیار
کسانی قرارمیدهد
که هیچگونه
پایبندی
نسبت به نهضت
ملی نداشتند
و دنبالههای
همان دستهبندیهای
دوران کنگرهی
جبهه ملی
بودند فقط
بدین منظور
که با این مانور
بتواند به
عنوان بنیانگذار
جبهه
دموکراتیک
ملی در کنار
سازمان
تاریخی جبهه
ملی ایران یک
سازمان
پوشالی
تأسیس و
اعلام کند،
نشانمیدهد
که، بنا به
این اصل
معروف که
گذشتهی
بعضی را میتوان
در پرتو
آیندهی
آنان شناخت،
ترجمان آن
روز نظر دکتر
مصدق و بنیانگذار
این زمان این
«جبههی» جدید
از همان زمان
چه نیاتی در
سر داشتهاست.
و همین آیندهی
مشعشع و
سخنان آن روز
سخنران در
کنگره میتواند
برای کسانی
هم که نسبت به
این مسائل
بیگانه بودهاند
بخوبی روشنسازد
که توصیهی
سربستهی
دکتر مصدق در
آن پیام و سپس
توصیههای
دیگری که آن
زندهیاد از
آن پس با
پافشاری
تمام به
شورای منتخب
کنگره میکند،
تا تشکیل
جبهه ملی سوم
که باقر
کاظمی را مأمور
اقدام به آن
میسازد،
همه از چه نوع
«اطلاعاتی»
ناشی میشدهاست
و این
اطلاعات از
چه ناحیهای
به زندانی
نگران و
دلسوز
احمدآباد
که، بنا به
گفته های
مکرر خود او
در نامههایش،
دستش از هر
منبع دیگری
کوتاهبوده،
میرسیدهاست!
ذکر واقعهی
دیگری در
همین زمینه
این موضوع را
باز هم روشنترمیسازد.
هنگامی که
هیأت اجرائی
جبهه ملی
ایران در
اروپا، که
نگارنده یکی
از دو عضو آن
زمان آن بودم،
پس از کنگرهی
دوم این
سازمان که
تصمیم بهانحلال
احزاب در
خارج از کشور
گرفتهبود،
این مصوبه را
از طریق نامهای
بهتاریخ ۱۴
اسفندماه ۱۳۴۲
بهاطلاع
دکتر مصدق
رسانید، و
مانند گذشته
که پاسخ پیامها
بدون تأخیر
چندانی میرسید،
منتظر پاسخ
بود، پس از
مدتی
انتظار، باخبرشد
که پاسخی از
دکتر مصدق
خطاب به وی در نامهی
سوسیالیسم،
ارگان جامعهی
سوسیالیستهای
ایران در
اروپا،
منتشرشدهاست!
و قضیه به این
انتشار هم
محدودنبود،
بلکه جنجال
هواداران
آنچه را که
بعداً جبهه
ملی سوم
نامیدهشد،
همراه با این
اتهام ننگین
و ناروا که
هیئت اجرائی
پاسخ دکتر
مصدق را از
اعضاء پنهاننگاهداشته،
نیز بههمراهداشت.
این موضوع
سببشد تا
هیئت اجرائی
به منظور رفع
هرگونه سوءِ
تفاهم و
مقابله با آن
جنجال اقدام
به تشکیل کنگرهی
فوق العادهای
بکند که
انتخابات آن
بهسرعت
انجام و
اجلاس آن در
شهر
کارلسروههی
آلمان
برگذارگردید،
و بدین وسیله
توطئهی
منتشرکنندگان
پاسخی که اصل
آن به دست
صاحبان آن
نرسیدهبود
خنثیشد.
البته پس از
این رسوایی و
پس از آنکه ما
خبر آن را به
دکتر مصدق
دادیم، پاسخ
آن زندهیاد
به دست
صاحبان اصلی
آن، یعنی خود
ما در هیئت
اجرائی
اروپا، نیز
رسید، اما با
تأخیر حسابشدهای
که بهانهی
لازم برای
بهتانزدن
به ما را به
دست مخالفان
شورای جبهه
ملی ایران و
هواداران
«جبهه ملی
سوم»ی که دردست
تشکیل بود میداد.
و در پاسخ
نامهی مورخ ۱۲
فروردینماه ۱۳۴۳
ما به دکتر
مصدق که این
واقعه به آن
مرحوم اطلاع
دادهشدهبود
نیز آن زندهیاد
طی نامهی
مورخ ۲۵
اردیبهشت
ماه خود از
خویشتن رفعمسئولیتکرده
نوشتهبودند
«نظر به اینکه
در معروضهی ۳
فروردین
نظریات خود
را عرضنموده
و البته قبل
از مرقومهی
ثانوی به
مقصد نرسیده،
البته هرچه
عرضشود
مکررات است.
امیدوارم
نامهی ۳
فروردین را
ملاحظهفرموده
و نظریات
اینجانب موردقبول
واقعشود.
دکتر محمـد
مصدق.۴۷»[ت. ا.]
اما مسئلهی
اصلی در
ایران میگذشت.
چنانکه میدانیم
مدتی پس از
کنگره
رهبران جبهه
ملی بعلاوهی
عدهی زیادی
از
دانشجویان
عضو آن
دستگیر و
زندانی شدهبودند.
چندماه از
این زندان
دستهجمعی
وسیع نگذشتهبود
که عدهای بجای
هر کار دیگری
لازم دیدند
که برای
رهبری جبهه
ملی پروندهسازی
کنند و این
کار را بهدست
عدهای از
دانشجویان
انجامدهند.
این عده، که
نام خود را
«اکثریت
دانشجویان
در کنگره ی
نمایندگان
جبهه ملی
ایران» گذاشتهبودند،
طی نامهای
به رهبر نهضت
ملی کوشیدهبودند
چنین وانمودکنند
که حق آنان در
کنگره تضییعشدهاست.
اما دکتر
مصدق، در
نامهی مورخ ۱۹
فروردینماه ۱۳۴۲،
در پاسخ آنان
چنین نوشته
بود:« آقایان
محترم و
فرزندان
عزیزم. از
توجهی که
همیشه... نظر به
اینکه با
اوضاع و
احوال کنونی
که رهبران
جبهه ملی و
رجال
وطنپرست و
عدهی
بیشماری از
شما
دانشجویان
عزیز در
زندان و حبس
بهسرمیبرند
و در چنین
احوال
مطالعه در
جریان کار
کنگره بیمورد
است و ممکن
است بهجهتی
از جهات
پرونده نزد
اینجانب از
بین برود این
است که آن را
اعادهمیدهم
نزد خود
آقایان
مضبوط بماند.
توفیق شما
را....
دکتر محمـد
مصدق.»
حال
لازم است باز
قدری به
کنگره و
مسئلهی
اساسنامه
بازگردیم.
قبلاً گفتهبودیم
که:
"دکتر
مصدق در پیام
خود به کنگره
نوشتهبود:
«... بنابراین
باید با
اتحاد و
همآهنگی
کامل و
انتخاب افرادی
برای عضویت
در شورای
جبهه ملی
انتخاب شوند
که آمال و
آرزو[های] افراد
وطن پرست
عملی شود و
دربهای
جبهه ملی
ایران به روی
کلیهی افراد
و دستجات و
احزابی که
مایل به
مبارزه و از
خودگذشتگی
در راه
واژگون
ساختن
دستگاه
استعمار هستند
مفتوح گردد و
منتهای کوشش
بهعمل
آید تا کسانی
که خواهان
آزادی و
استقلال
ایران اند
به جمع
مبارزان
بگروند.» [ت. ا.] گفتهبودیم
که دلیل
تأکید ما بر
کلمهی افراد
که دوبار در
این جمله بهکاررفتهاست
و بار دوم حتی
به روشنی در
کنار کلمهی
احزاب آمدهاست،
بهزودی
روشنمیشود.
بهعبارت
دیگر در این
پاراگراف
دکتر مصدق
بجز احزاب،
برای افراد
غیر حزبی
نیز حق شرکت
بالاستقلال
در جبهه ملی
را قائل
گردیده است؛
و در نتیجه در
سطر پیشتر
که از انتخاب
افراد برای
عضویت در
شورا سخنمیگوید
این «افراد»
شامل افراد
مستقل نیز
می باشند!
اما دکتر
مصدق پیام را
با جملهی زیر
بهپایانبردهبود:
«این است
آنچه به نظر
اینجانب در
پیشرفت
سیاست جبهه
ملی رسید و
اکنون بسته
به نظر آقایان
محترم است که
در اساسنامهی
جبهه ملی
مخصوصاً آن
قسمت که
مربوط به
شورای جبهه
ملی است
تجدیدنظر
کنند و جبهه
را بهصورتی
درآورند که
مؤثرشود
و هموطنان
عزیز به
آیندهی کشور
امیدوارشوند.
بیش از این
عرضی ندارم و
توفیق
آقایان
محترم در
خدمت به وطن
عزیز را خواهانم.»
بدین ترتیب
او خواستار
تغییراتی در
اساسنامه
شدهبود
که بر طبق آن
اعضای شورا
نه به صورت
منتخبان
اعضای کنگره
بلکه بهعنوان
نمایندگان
احزاب و
دستجات و
اصنافِ عضو
جبهه ملی
تعیینشوند.
از آنجا که
چنین ترتیبی
منفردین عضو
جبهه ملی را
که اکثریت
اعضای آن بودند
از حق انتخابشدن
و انتخابکردن
محروم میساخت
کنگره از این
نظر پیروینکردهبود.
دستهبندیهای
فعالان بعضی
از احزاب
علیه رهبری
جبهه ملی، که
از مدتها
پیش از کنگره
شروعشدهبود،
پس از کنگره
علیه شورای
منتخب و اساسنامهی
تصویب شده در
آن شدتیافت، و
نامهنگاریهایی
که به تشدید
مخالفت دکتر
مصدق با آن
اساسنامه
انجامید
رفتهرفته
مانع از
پیشرفت کار
جبهه ملی
گردید. از این
زمان بهبعد
چندین نامه
میان دکتر
مصدق و هیأت
اجرائی و
شورای مرکزی
جبهه ملی ردوبدلشد
که طی آنها از
یک طرف رهبر
نهضت ملی
همچنان بر
تجدید نظر بر
یک مادهی
اساسنامه که
ناظر به طرز
انتخاب
اعضای شورا بود
پافشاری میکرد،
و از طرف دیگر
هیئت اجرائی
و هیئت رئیسهی
شورا که خود
را برای
تغییر در
اساسنامهی مصوب
کنگره
ذیصلاح نمیدانستند،
بدون اینکه
مخالفت صریح
با رأی دکتر
مصدق را به
صلاح نهضت
ملی بدانند،
قادر بهپذیرش
توصیههای
اکید آن
بزرگمرد نیز
نبودند.
ادامهی این بنبست
بود که ابتدا
به استعفای
الهیار صالح
از ریاست
هیأت اجرائی
و سپس به
استعفای
اکثر اعضای
شورای مرکزی
انجامید.
آنان به این
نتیجه
رسیدند که
باید ادامهی
جریان کار را
در اختیار
خود دکتر
مصدق قراردهند
تا آن زنده
یاد اگر مایل
بود با
مسئولیت خود
و به نحوی که
بهصلاح
میدانست
ترتیب کار را
بدهد. دکتر
مصدق
سرانجام باقر
کاظمی را
مأمور
گردآوردن
کسانی کرد که
حاضربودند
با اساسنامهی
دیگری به
تشکیل جبهه
ملی بپردازند.
بطوری که
افراد آگاه
میگویند
باقر کاظمی
این کار را تا
حد زیادی از روی
اکراه و
بیشتر بهاحترام
دکتر مصدق
انجامداد.
آنچه ظاهرأ
تشکیلشد
خود را جبهه
ملی سوم
نامید و برای
متمایز
ساختن خود از
جبهه ملی در
تبلیغات هم
با همین
عنوان معرفیکرد،
و اساسنامهای
تدویننمود
که به نکتهی
اصلی در آن
خواهیم
پرداخت. اما
این گروه که تنها
راه کسب
مشروعیت را
در تخطئهی
الهیار صالح
و یاران او
یافته، بجای
هر کار سودمند
و مبارزهی
دیگر،
تبلیغات
منفی علیه
جبهه ملیِ
برون آمده از
کنگره را، بههمان
شیوهی حزب
توده و با کمک
و همراهی
فعال
هواداران آن
حزب، درپیش
گرفتهبود
حتی بر روی
کاغذ هم دیرینپایید،
و بدون اینکه
به مقاومتی
از جانب جبهه
ملی برخوردکند، هم
بهاین
دلیل که بر
روی جامعه
کششینداشت
و هم از این
جهت که نه
منشاءِ
مبارزهای
بود و نه
برنامهای
برای این کار
داشت، در میان
خاموشی
فراموششد.
اما خاموشی و
فراموش شدن
آن دیگر به
معنی فعالشدن
جبهه ملی، که
حال با
محرومیت از
ارگان های
رهبری خود
عملاً نام و
عنوان رسمی
خود را ازدست دادهبود،
نیز نبود.
بدین ترتیب
بود که به
دنبال رفتار
غیرِهمدلانهی
نهضت آزادی
که به دلیل اعتقاد
به نوعی
ایدئولوژی
سیادتطلب
برای خود
رسالتی
استثنائی و
بالاتر از جبهه
ملی و همهی
نیروهای
دیگر آن قائلبود،
و با کمک حزب
توده که آن هم
خود منشاء
اصلی این نوع
پندارهای
باطل و
خطرناک
سیاسی در
جامعه بود،
جبهه ملی
دچار نوعی
انحلال غیرِرسمی
شد و میدان
برای هنرنمایی
نهضت آزادی و
حزب توده
خالیماند.
اما پیش از
پرداختن به
این دوران از
حیات جبهه
ملی لازم
است، بیآنکه
به جزئیات
همهی نامه های
ردوبدلشده
میان دکتر
مصدق و
مسئولان
جبهه ملی از
یک طرف و
مخالفان
آنان از طرف
دیگر واردشویم،
در میان آنها
یک نکتهی
اساسی را
یادآور شویم
که بنا به
اطلاعات ما
تا کنون در جایی
از آن، چنان
که می بایست،
سخنینرفتهاست.
در نامهای
بهتاریخ ۱۰
اردیبهشت ۱۳۴۳
از دکترمصدق
به یکی از
«رهبران جبهه
ملی» که در اسناد
موجود از او
نامبردهنشدهاست،
از عدم پاسخ
به پیغام
شفاهی۴
اردیبهشت
ماه آن زنده
یاد، که توسط
آقای نصرتالله
امینی
رساندهشدهبود،
یاد و گفتهشدهاست
که در صورت
عدم وصول آن
پاسخ تا ۱۰
همان ماه
ایشان نظر
خود را بهصورت
کتبی منتشر
خواهندکرد.
دکتر مصدق
این نظر را در
نامهای
که تاریخ آن
همان روز ۱۰
اردیبهشت
است منتشر
ساخت.
اما این کار
پس از آن بود
که، در تاریخ ۲۷
دیماه ۱۳۴۲،
یعنی هفت ماه
پیشتر، دکتر
مصدق خطاب به
«مسئولان
کمیتهی سابق
جبهه ملی در
محلات
تهران»، که از
طرف آنان
نامهای
دریافتکردهبود،
بهتوسط
واسطهی
آنان، آقای
حسین گلزار،
عضو حزب ملت
ایران، پاسخی
نوشتهبود
که حاوی نکتهی
بسیار مهمی
دربارهی
جمعیتهایی
بود که میتوانستند
در تشکیل
جبهه ملی
شرکت کرده
برای شورای
آن نمایندهتعیینکنند.
متن آن پاسخ
به قرار زیر بود:
« احمدآباد، ۲۷
دیماه ۱۳۴۲
بوسیله آقای
حسین گلزار
آقایان
محترم
مسئولین
سازمان
محلات سابق
جبهه ملی
مرقومه
محترم مورخ ۲۳
جاری عز وصول
ارزانیبخشید
و از توجهی که
به استقلال
وطن عزیز و امور
اجتماعی
دارید بسیار
خوشوقتم و
نظر به اینکه
با نظریات
آقایان
محترم
موافقم لازماست
بطور اختصار
آنچه گذشته
به استحضار
برسانم و آن
این است که
قبل از تشکیل
کنگره در
تهران از این
جانب نظریاتیخواستند
که در ۳ دیماه ۱۳۴۱
و قبل از
تشکیل کنگره
اظهارنمود؛
و جبهه بجای
اینکه در
اساسنامه و
آییننامه
تجدیدنظر
کند و آن را در
صلاح و صواب
مملکت تغییردهد
دستازکارکشید
و اشخاص
دیگری خود را
جانشین
اعضای سابق جبهه
نمودند و در ۶
مهرماه این
سال
اساسنامه و
آییننامهی
جدیدی تنظیمنمودند
که یک نسخه
برای اینجانب
فرستادند که
مورد موافقت
اینجانب هم
قرارگرفت و
مادهی اول
آیین نامه
این است که عیناً
نقلمیشود:
«جبهه ملی
سوم ایران
مرکز تجمع
احزاب و
جمعیت های
سیاسی و جامعهی
روحانیت و
جامعهی
دانشجویان
در سازمانهای
سیاسی و
اجتماعات
صنفی و
اتحادیه ها و
دستجات محلی
است که هر یک
از اینها
مرامی خاص
برای خود
داشتهباشند
و با جبهه
ملی سوم فقط
دارای یک مرام
مشترک باشند
که آزادی و
استقلال
ایران است.» [ت.
ا.]
بنا بر این
لازماست
آقایان
محترم با
تشکیلات
جدید تماسبگیرند
و آنچه را که
اساسنامه و
آییننامه
مقررداشته
بموقع اجراء
گذارند و
بسیار
متأسفم در این
زندان که عدهی
زیادی از
افراد ارتش
روز و شب در
تمام امورم نظارت
میکنند و
مانع از هر
ملاقاتی
هستند از این
جانب کاری
ساخته نیست.
در خاتمه
توفیق
آقایان محترم
را در خدمت به
وطن عزیز
خواهانم.»
دکتر محمـد
مصدق۵۲
همانطور که
از مضمون این
نامه برمیآید
در تاریخ ۶
مهرماه ۱۳۴۲
سندی بهنام
اساسنامهی
جبهه ملی سوم
تنظیمشده و
وجودداشتهاست
که دکتر مصدق
مادهی اول
آن را، که طبق
معمول در
تعریف
سازمانی است
که اساسنامه
به آن تعلقدارد،
در نامهی
خود نقل کرده
است.
هرچند که
ظاهراً
اعلام رسمی
تشکیل این
جبهه ملی سوم
در مردادماه ۱۳۴۴
صورتگرفت
اما از دو سال
پیشتر از این
تاریخ کسانی که
در صدد ازکارانداختن
جبهه ملی
بودند حتی
اساسنامهی
آن را هم
آمادهکردهبودند
و تنها منتظربودند
که مورد موافقت
دکتر مصدق
نیز واقعگردد.
__________________________
۴۵ محمـد
ترکمان،
نامه های
دکتر مصدق،
نشر هزاران،
تهران، ۱۳۷۴،
صص. ۲۸۸ـ ۳۰۴.
۴۶
صورت جلسات،
همان، صص. ۳۹۶ـ ۴۰۱.
۴۷
محمـد
ترکمان،
همان، صص. ۳۲۷ـ ۳۲۸.
نیز
در این میان
این پرسش
مطرح شده بود
که پاسخی که می
بایست به دست
ما می رسید به
چه دلیل، پیش
از این کار،
در نامه ی
سوسیالیسم
که در پاریس
منتشر می شد،
انتشار
یافته بود، و
آن را چه
کسانی به دست
«احزاب
داوطلب
عضویت در
جبهه ملی
ایران» و «عضو
جبهه ملی سوم»
رسانیدهبودند!
با اطلاعاتی
که در آن زمان
کسب کردیم به این
نتیجه
رسیدیم که
این پاسخ نیز
که مانند دیگر
پاسخ ها از
طریق همان
«ترجمان و
مفسر نظریات
رهبر نهضت
ملی» ارسال
شدهبود،
این بار بدون اینکه
به دست ما
رسانیدهشود.
۴۸
صورت جلسات.....
۴۹
همان.
۵۰
همان.
۵۱ همان.
۵۲ محمـد
ترکمان،
همان..
اما بر اساس
توضیحات خود
او و دیگران می
توان چنین
استنباطکرد
که وی سران
نهضت آزادی
را در برابر این
آلترناتیو
قرار دادهاست
که یا قول تصفیهی
افراد
ناصالح و
نفاق افکن را
بدهند و
کنگره هم به
عضویت نهضت آزادی
رأیبگیرد؛ یا
به واگذاری این
کار به شورای
آینده رأی
گرفتهشود.
سخنان دکتر یدالله
سحابی
در دفاع از
نهضت آزادی
دکتر سحابی
که سخنران
بعد بوده
است، ضمن
تشکر از
حوصلهی
کنگره، به
نوبهی خود میگوید
که همان روز
نوشتهای در
دست "آن آقایان"
دیدهاست که
از مضمون و
عنوان آن
اطلاعینداشتهاست،
و اضافهمیکند
که «علاوه بر
آن امضائی در
ذیل آن نوشته
هم ندیدم.
بنده صریحاً
در محضر آقایان
عرضمیکنم
که این نشریه
مربوط به
نهضت آزادی نیست.
وابستگان به
نهضت آزادی
از این مقوله
اطلاعیندارند
و احیاناً
اگر از سوی یکی
از نیروهای
وابسته به
نهضت این نشریه
منتشرشدهاست
ما مطلقاً در
این باره هیچ
مسئولیتی را
به عهده نمیگیریم
و در صورتی که
ثابت شود که این
بیانضباطی
از سوی یکی از
افراد و
وابسته های
به نهضت آزادی
صورت گرفتهاست
مطمئناً آن
فرد تنبیه
انضباطی
خواهند شد و
هر اقدامی که
لازمباشد
برای رفع
اهانت صورتخواهدگرفت.
اگر اجازدهید
بنده نامهای
را که آقای شیبانی
به من دادهاند
قرائتکنم.۳۶»
اما از بیانات
سلیس و دقیقی
که در پی میآید
نمیتوان
استنباطکرد
که مضمون آن پیام
باشد و بهنظرمیرسد
که با ادامهی
سخنان خود
دکتر یدالله
سحابی
سروکارداریم
که در تمام
طول بیاناتش
به زبانی
روان و روشن
سخن می گوید.
«جناب آقای رییس!
اعلامیهای
که در اینجا
پخششد
متعلق به
نهضت آزادی ایران
نیست. ما
دانشجوی[ان]ی
را که در
اعلامیهی پیش
عمل خلاف انضباط
تشکیلاتی کردهاند
تنبیهکردیم.
لذا این آقایان
این بار که این
اعلامیه را
منتشرکردند
جرأت آنکه
امضاء نهضت
آزادی را زیر
آن بگذارند پیدانکردند(همهمهی
حضار) زیرا
متعلق به ما نیستند
و این نشانهی
قدرت تشکیلاتی
نهضت آزادی
است. آقایان
اجازهبدهید
که عرضکنم
که پذیرش
نهضت آزادی
از سوی جبهه
ملی و تأیید این
مسئله قیدی
برای نهضت
آزادی خواهدبود.
زیرا ما
معتقدیم بعد
از فاجعهی ۲۸
مرداد ۳۲
در مقابل
تبهکاران باید
قدعلمکرد
و برای ادامهی
راه مصدق و
نجات مملکت
باید صف واحدی
تشکیلداد و
عضویت نهضت
آزادی در
جبهه ملی
موجبخواهدشد
که نهضت
انضباط کامل
را رعایتنماید
و مقررات
جبهه در مورد
نهضت نیز
صادقخواهدبود
و این موجب
اتحاد و وحدت
بیشتر مبارزین
خواهدشد.
البته این بیان
من به معنی
الحاح و
التماس نیست.
به نظر من
مصلحت جبهه
ملی این است
که، ضمن تعریف
مبانی، هرچه
بیشتر گسترشپیداکند.
مطالبی که
آقایان
اظهارمینمایند
موجب نگرانی
ما نیز هست و ما
ناگزیر بودیم
که برای همان
اصراری که از
طرف آقایان
محترم بهعملمیآید
روش خود را
علنیکنیم.
اگر اختلافی
در روش ها هست
در اصل
اختلافنبودهاست.
من در حضور
آقای طالقانی
به جناب آقای
دکتر صدیقی
عرضکردم.
اعم از اینکه
امروز عضویت
نهضت آزادی
از طرف کنگره
تأییدشود یا
خیر مطلقاً
در روش ما برای
انجام وظیفهای
که بردوشگرفته
ایم تغییری ایجاد
نمیشود (تشویق
حضار) روش ما
همواره
همکاری با
جبهه ملی ایران
است (تشویق
حضار)، این
روش باید پیوسته
تعقیبشود.
ما همیشه برای
شما احترام
قائلبودهایم
و به همکاری
با شما
افتخارمیکنیم.
نگرانی ما
تنها از این
بابت بودهاست
که در
کارجبهه سستیشود
و ما دیرتر به
اهداف خود
دستپیداکنیم.»
[ت. ا. ]
در گفته های
بالا چند
نکتهی مهم
مورد تأیید
قرارمیگیرد.
یکی اینکه «ما
دانشجوی[ان]ی
را که در
اعلامیهی پیش
عملِ خلاف
انضباطتشکیلاتی
کردهاند
تنبیهکردیم»،
پس آنان
متعلق به
نهضت آزادی
بودهاند؛
اما اعلامیهی
بعدی متعلق
به آنان
نبودهاست !
دوم اینکه
دکتر سحابی
پذیرش عضویت
رسمی نهضت
آزادی در
جبهه ملی را
عامل مثبتی
در جهت تقویت
آن انضباط میخواند.
سوم اینکه
وفاداری به
آرمان جبهه
ملی و همکاری
با آن را به این
پذیرش مشروطنمیداند.
چهارم اینکه تلویحاً
گفتهمیشود
که سران و شاید
جوانان نهضت
آزادی در رهبران
جبهه ملی به
قدر کافی همت
و شوری که
بتواند ضامن
پیشرفت سریع
مبارزات
باشد نمی بینند:«
نگرانی ما
تنها از این
بابت بودهاست
که در
کارجبهه سستیشود
و ما دیرتر به
اهداف خود
دستپیداکنیم.۳۷»
نکته ی اخیر
از همهی
نکات بالا گویاتر
و مهمتر است. زیرا
انسانی
وارسته چون
دکتر سحابی،
که فارغ از
مسائل سیاسی
در وارستگی
او شکی روانبود،
احساس برتری
نهضت آزادی و رسالتی
خاصتر برای
آن در امر
مبارزه، و
کمبود جبهه
ملی در این زمینه
را، هرچند بهطور
ضمنی، اما بهلحنی
صادقانه بر
زبان میآورد.
و در این سخن
است که انگیزهی
اصلی تأسیس
نهضت آزادی،
که البته خود
را به آن ایدئولوژی
که در ابتدای
این نوشته به
آن اشارهشد
مستظهرمیداند،
بیش از تمام
بحثهای دیگر
آشکارمیشود.
سپس، ضمن پیشنهاد
اینکه در
صورت لزوم در
کنگرهی آینده
«اعم از اینکه
ما باشیم یا
نباشیم جلسهی
محاکمهای
تشکیلدهند
تا مشخص شود
که چه عملی از
سوی نهضت
آزادی بر
خلاف مصالح
جبهه ملی
انجام شدهاست»
میپرسد
«مگر این آقایان
که میفرمایید
بیانضباطیکردهاند
یا بعضی
مواقع حرفهایی
بر زبان میرانند،
قبلاً در طول
این بیست ماه
اخیر جزءِ
جبهه ملی
نبودهاند.
چرا یک کلمه
خلافادب و
نزاکت از
آنها دیدهنشدهاست.
مگر در همان
نامهای که
در اینجا
قرائتکردند
و یا در آن
نامهی
سرگشاده که
به شاه نوشتهشدهبود
جبهه ملی تکریمنشدهبود.۳۸»
پرسش بجایی
است؛ و پاسخ
آن چنین است
که کسانی که
اهل تحریکات
بودند اما بهملاحظهی
رهبری جبهه
ملی پیش از آن
کار خلاف نمیکردند
با تأسیس
نهضت آزادی و
بهاستظهار
آن خود را برای
چنین اعمالی
آزادتریافتهبودند!
آنگاه دکتر سحابی
سخنان دکتر
صدیقی را بیالتفاتی
خوانده میگوید
«برخلاف همیشه
که رعایت
انصاف عادت
ایشاناست
در اینجا در
بعضی موارد
رعایت انصاف
را نفرمودند.۳۹»
[ت. ا.] حال آنکه
رعایت انصاف
اگر برای کسی
خصیصهی
اخلاقی و یک
اصل و ارزش
زندگی اوست دیگر
نمیتوان آن
را یک«عادت» او
نامید که
بتواند در
مواردی از آن
عدول نماید؛
و اگر عدولشده
یا آن ارزش
اخلاقی وجودنداشته
یا سهوی صورتگرفته
که باید، بجای
تعارفات، در
رفع آن کوشید.
دکتر سحابی
سپس مخالفت
نهضت آزادی
با پیشنهاد
دکتر سنجابی
را اعلامکرد
و با
اشاره به رأیی
که به طرح بحث
مربوط به
موضوع در
کنگره دادهشدهبود
و توضیحات
مجدد دربارهی
نهضت آزادی و
اینکه «آقایان
همهی اعضای
آن را بهخوبی
میشناسند»
کنگره را به
رأی و فیصله
دادن به
مسئله دعوتکرد،
و گفت «خواهشمیکنم
تکلیف این
موضوع را
امروز روشنکنید.
برای ما دیگر
قابلتحملنیست.
این برای ما
خجالتدارد
که دومرتبه
نهضت آزادی
تقاضای رسیدگی
به وضعیت خود
را مطرحکند
(تشویق حضار).۴۰»
با پایان
سخنان دکتر
سحابی، رییس
گفت که چون
آقای دکتر
سحابی با پیشنهاد
آقای دکتر
سنجابی
موافقتنکردند
بنده از اعضای
کنگره اجازهمیخواهم
که به این مذاکره
خاتمهدادهشود.
تعداد سی نفر
از آقایان
تقاضاکردهاند
که نسبت به
عضویت نهضت
آزادی ایران
رأیگیری
مخفی انجامشود؛
و دکتر صدیقی
در پاسخ رییس
که پرسید آیا
مخالف است،
گفت:
«رأی گیری
مخفی جهت عضویت
آقایان است.
اما مسئله پیشنهاد
آقای دکتر
سنجابی است.
اگر پیشنهاد
ایشان مورد
توافق قراربگیرد
[آن] بهمنزلهی
تعیین تکلیف
موضوع، با
مطالعه و دقت
بیشتر،
خواهدبود. این
کار جمیع
موانع و معاذیر
و مشکلات را
هم از پیش پای
آقایان
برخواهدداشت.
بنده شخصاً
تأییدمیکنم
و صادقانه میگویم
که روشی که
آقای دکتر
سنجابی پیشنهادکردند
هم بهمصلحت
آقایان و هم
بهمصلحت
جبهه ملی ایران
است (حضار: صحیح
است).
رییس گفت
منِ بنده نیز
بنا به دستور
کنگره موظفم
که امروز به این
موضوع خاتمه
دهم و غیر از
رأیگیری
چارهای
ندارم. و با این
توضیح که در
صورت بحث پیرامون
پیشنهاد
دکتر سنجابی
وقت برای دنبالهی
کار کفایتنخواهدکرد
گفت طرح
موضوع را بهرأیمیگذاریم
(همهمهی
حضار).
با قیام
و قعود رأیگرفتهشد
و پیشنهاد به
تصویب رسید.
در این وقت
آقای طالقانی
گفت: «جناب آقای
رییس قبلاً
رأیگرفتید
که قبل از این
کار تفتیش
انجام شود.
اگر آقایان
بخواهند اینطورکنند،
[و]این کار
بشود، من
جلسه را ترکمیکنم.۴۱»
بهدنبال این
اعتراض بحثهایی
از سوی بعضی
از حضار و
بخصوص داریوش
فروهر و
مهندس ایزدی
در مخالفت و
موافقت با پیشنهاد
دکتر سنجابی
صورتگرفت.
آنگاه شاپور
بختیار ضمن
اظهار نظر
خود دایر بر
ضرورت ورود
نهضت آزادی به
جبهه ملی و
ارائهی
دلائلی برای
آن، از جمله اینکه
او خود بهعنوان
مسئول جبهه
ملی ایران در
امور
دانشگاه با
عضویت همهی
اعضای نهضت
آزادی در
جبهه ملی
موافقتکردهاست،
خطاب به
مهندس
بازرگان گفت:
«آقای مهندس
بازرگان؛
شما به یک
نکته توجهکنید
و اگر، خداینخواسته،
این موضوع در
کنگره ردشد
و رأی کافی نیاورد،
آیا ما بعداً
میتوانیم
در هیأت
اجرائی یا
شورای جبهه
دوباره آن را
مطرح کنیم؟ آیا
ما مجوز این
کار را داریم؟
ترس من این
است که فردا
گفتهشود که
موضوع عضویت
نهضت آزادی
چون در کنگره
ردشدهاست
دیگر قابلطرح
نخواهد بود
(تشویق و تأیید
حضار).۴۲»
در این وقت
پس از بحث
مهندس خلیلی
در موافقت با
طرح مسئلهی
عضویت در
کنگره ـ یعنی
در رد پیشنهاد
دکتر سنجابی
ـ و توضیحات
مجدد رییس در
این که رأی به
پیشنهاد
دکتر سنجابی
مغایر
نظامنامه نیست،
به این پیشنهاد
رأیگرفته
شد و بدان رأی کافی
برای تصویب
دادهشد.
آنگاه رییس
گفت دربارهی
اینکه موضوع
پذیرفتن جمعیت
نهضت آزادی ایران
در جبهه ملی ایران
به شورای آینده
موکولخواهدشد
رأیمیگیریم،
و از موافقان
خواست که بهنشانهی
موافقت قیامکنند.
پس از اعلام
حصول اکثریت
و تصویب پیشنهاد
برای شمارش آراءِ
مخالف نیز از
مخالفان
خواستهشد
که بهنوبهی
خود قیامکنند.
و بدین ترتیب
بود که رجوع
به رأی کنگره
برای تصویب
عضویت نهضت
آزادی منتفیشد.
اما مسئله بهشکل
دیگری تداومپیداکرد؛
و آن خروج
اعضاء نهضت
آزادی از
کنگره بود.
آنان در جلسهای
خصوصی، خارج
از صحن کنگره،
بهمشورت میپردازند
و گویا در این
جلسه تصمیممیگیرند
از ادامهی
حضور در
کنگره
خودداریکنند۴۳.
بههمین دلیل
است که میبینیم،
پس از جلسهی
دوازدهم
کنگره و بحثهای
طولانی که بههنگام
طرح گزارش کمیسیون
اساسنامه پیرامون
چگونگی شکل
سازمانی
جبهه ملی ایران
صورتگرفت،
باز هم در
جلسهی سیزدهم
که آخرین
جلسهی
کنگره بود، پیشنهاد
جدیدی بهشکل
مادهی
واحده از طرف
مهندس حسیبی
در مورد نهضت
آزادی به
کنگره دادهشد.
موضوع پیشنهاد
این بود که
کنگره اصلِ
عضویت نهضت
آزادی را بپذیرد،
اما مشروط به
اینکه آن
سازمان در
اعضای خود
تصفیهی
لازم را
انجامدهد و
گزارش آن
مورد تأیید
شورای آیندهی
جبهه ملی
قرارگیرد،
و پس از این رسیدگی
شورا عضویت
نهضت آزادی
را مورد تأیید
نهایی قرار
دهد. با اینکه
با رأیی که در
جلسهی پیش
موضوع را
مختومه
اعلامکردهبود
طرح مجدد پیشنهادی
در همان زمینه
مخالف
نظامنامه
بود، اما با
پافشاری عدهای،
و علیرغم
مخالفت بعضی
دیگر، بهمنظور
ابراز نهایتحسن
نیت سرانجام
به طرح موضوع
رأی علنی
گرفتهشد و اکثریت
با آن موافقتکردند.
سپس با
اصلاحاتی در
شکل انشائی پیشنهاد
و بحث موافق و
مخالف به اصل
موضوع نیز رأی
علنی گرفتهشد
و پیشنهاد به
شکل زیر
موردتصویبقرارگرفت:
«عضویت نهضت
آزادی ایران
در جبهه ملی ایران
به این شرط
مورد تصویب
کنگره جبهه
ملی ایران
واقعمیشود
که جمعیت
مزبور قبلاً
تصفیهی
لازم را بهنحوی
که مورد قبول
شورای آیندهی
جبهه ملی
واقعشود بهعملبیاورد.
اکثریت لازم
برای موافقت
شورا، یعنی
وقتی که شورا
قانع شد که
نهضت آزادی
تصفیه شدهاست،
دو ثلث آراء
خواهدبود.۴۴»
سیر قضایا
پس از کنگره
۳۶ امیر
طیرانی، صورت
جلسات کنگره ی
جبهه ملی ایران،
گام نو،
تهران، ۱۳۸۵. ،
صص. ۳۷۵ـ ۳۷۶.
۳۷
همان ، ص. ۳۷۶.
۳۸
همان ، ص. ۳۷۷.
۳۹
همان ، ص. ۳۷۷.
۴۰
همان ، صص. ۳۷۷ـ
۳۷۸.
۴۱ همان ، ص. ۳۷۹.
۴۲ همان ، صص. ۳۸۱ـ ۳۸۲.
۴۳ همان ، ص. ۳۵۱.
۴۴
همان ، ص. ۴۷۷.
از
آنجا که این
مصوبه با
شتاب تهیهشده
و علیرغم
کوششی که
گفتهاند پیش
از رأی نهایی
در اصلاح
انشائی آن
صورتگرفته،
وقت کافی برای
دقیقساختن
آن در اختیار
نویسندگان
نبوده، و باز
بهدلیل
محکمکاریهایی
که موردنظر
اعضاءِ
کنگره بوده،
سرانجام متنی
بهرأیگذاشتهشده
که از نوعی
تناقض خالینیست.
با اینکه در
آن می خوانیم«...
عضویت نهضت
آزادی ایران
در جبهه ملی ایران
بهاین شرط
موردتصویب
کنگره جبهه
ملی ایران
واقعمیشود که
جمعیت مزبور قبلاً
تصفیهی
لازم را بهنحوی
که مورد قبول
شورای آیندهی
جبهه ملی
واقعشود بهعملبیاورد...»،
و در این جمله
فعل "میشود"
به معنی
مضارع بهکار
رفته، اما با
مشروط شدن
عمل تصویب بهآنچه
اجرای آن از
نهضت آزادی
خواستهشده،
کاری که
نهضت می بایستی
بعداً
انجاممیداده،
این مضارع
معنای
مستقبل مییافت
و علاوه بر آن
هم بجای قید بعداً
واژهی قبلاً
بکار رفته که
منظور از آن
قبل از تشکیل
جلسهی آیندهی
شورا بوده، و
همین قیدِ قبلاً
مستقبل بودن
معنای فعلِ می
شود را تقویتمیکند.
همه ی اینها ناشی
از عدمدقتی
است که بههنگام
مصالحههای
دو پهلو در بسیاری
از متون سیاسی
فارسی دیدهمیشود.
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند.
حق
ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|